- کوک بزوئن
دوخت و دوز کردن با سوزن
معنی کوک بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاییدن سگ و گربه
نم کشیدن، کفک زدن، زنگ زدن
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
حرکت سوار، هنگامی که پاشنه ی پا به شکم اسب بزند دا اسب به
پرتاب کردن، نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز
در حال جان کندن، به سکسکه افتادن
یاوه گفتن، حرف بیهوده زدن
پرچانگی کردن، برای تعلیم کسی کوشش فراوان به خرج دادن –
سرکشی کردن
جوشاندن
کتک زدن
کورک بزئن
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
با نوک پا به چیزی یا کسی ضربه زدن، بی توجهی کردن
نوعی از نشستن، با کپل روی زمین پهن شدن
سورچرانی کردن
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
واژه ای تحقیرآمیز
از سرما جمع شدن
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
برخورد کردن، کوک زدن لباس
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
بستن جانوران با ریسمان بلند
پرش و جهش ماهی و غیره
چرخیدن، دور زدن
سرپا شاشیدن، انداختن، پرتاب کردن، پاشیده شدن چیزهای آبکی
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
جویدن، جهیدن پرنده
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن